این مطلب را به جاذبه های گردشگری پاریس اختصاص میدهیم. شهری که در تمام طول سال از رفت و آمد گردشگران در غَلَیان است و اینطور که تخمین میزنند، سالانه بیش از ۳۰ میلیون گردشگر را به سوی فرانسه سرازیر (در ۲۰۱۸ چهل میلیون) و ۲۰۰ میلیارد یورو به اقتصاد کشور کمک میکند و به طور مستقیم و غیرمستقیم، ۲ میلیون و خردهای شغل بوجود میآورد و وقتی لیست بلند بالای دیدنیها و جاذبه های گردشگری پاریس را مرور میکنیم، قانع میشویم که این همه جذابیت و برو بیا، چندان هم بی حکمت نیست.
جاذبه های گردشگری پاریس
پایتخت دوازده میلیونی فرانسه (با احتساب حومه و مناطق اطراف)، شهر موزهها و گالریهای معروف و آثار و بناهای مشهور و دروازههایی گشوده به سوی مهاجران است. مهاجرانی که ورودشان به خاک پاریس، بحث امروز و دیروز نیست و دست کم از ۱۸۵۰ میلادی به این طرف، در جریان بوده و در سالهای ابتدایی قرن بیستم، فرانسه را به مهاجرپذیرترین سرزمین اروپا تبدیل کرده است. بهرحال، پاریس پرهیاهو و رنگ و وارنگ و جذاب است و اگر تا انتهای مطلب در رکابمان باشید، تعدادی از این جذابیتها را با هم مرور خواهیم کرد.
لا کانسییِرژری
وقتی به بنای با شکوه و تاریخی La Conciergerie و گردشگران خندانی که از در و دیوار آن عکس میگیرند نگاه میکنیم، لحظاتی از یاد میبریم که این جاذبه گردشگری در پاریس، زمانی یکی از مخوفترین زندانهای کشور بوده است. همان زندانی که بانو مری آنتوانت و بسیاری دیگر از بزرگان و درباریان فرانسه را چند صباحی در سلولهای تاریکش محبوس کرد تا نوبتشان برسد و دست سرنوشت یا دقیقتر بگوییم تیغهٔ گیوتین، دفتر زندگیشان را ببندد. به هرحال زمان همه چیز را دگرگون میکند و کانسییِرژری هم از این قاعده مستثنی نبوده و آن مکان مخوف دیروز، به یکی از جاذبه های گردشگری پاریس امروز تبدیل شده است.
این قلعه بخشی از بقایای به جا مانده از Palais de la Cité یا کاخ شهر بوده و در حوالی قرن سیزدهم ساخته شده است. لا کانسییِرژِری، سالها بعد از انقلاب فرانسه و با روی کار آمدن مجدد نظام پادشاهی با خاندان بوربُن، دوباره تغییر کاربری میدهد و سلول ماری آنتوانت بینوا، تبدیل به مکانی برای یادبود وی میشود. این زندان قدیمی، امروزه جزو میراث یونسکو به شمار میرود و به عنوان یک موزهٔ عریض و طویل به روی عموم مردم باز است. موزهای که از آخرین دستخط ملکه پیش از اعدام و گیوتین و غل و زنجیرهای زندانیان آن دوران، چیزهای عجیبی را در خود جای داده و بعد از بازدید، مصرف بستنی و شکلات به منظور بیرون آمدن از فضای سنگینش به شدت توصیه میشود!
میدان شاتُله و برج سن ژاک
در بین جاذبه های گردشگری پاریس، چندتایی میدان تاریخی پیدا میشود و Place du Châtelet هم یکی از آنهاست. این میدان در منطقهٔ یک پاریس و مشرف به رودخانهٔ سِن قرار گرفته و یکی پاتوقهای مناسب برای پیاده روی و گردشگری در پاریس است. دو تئاتر معروف دو شاتُله و دُ لا ویل (تئاتر شهر) در حوالی این میدان قرار دارند و خیابان معروف ریوُلی Rivoli هم که یکی از محلههای جالب پاریس است در همان نزدیکیهاست. در پارک کوچکی که در آن حوالی قرار گرفته، تور سَن ژاک Tour Saint-Jacques یا برج زیبا و پرزرق و برق سن ژاک قرار دارد که نمونهٔ بارزی از معماری گوتیک است و قدمتش به قرن شانزدهم بر میگردد. این برج آخرین بقایای به جا مانده از کلیسای سن ژاک است و زمانی محل رفت و آمد زائرین کلیسای محل بوده است.
در بالای این برج ۵۲ متری، دانشمند معروف فرانسوی، بِلِز پاسکال، بند و بساطش را برای اندازهگیری فشار هوا برپا میکرد تا ثابت کند، تغییر ارتفاع، باعث کم و زیاد شدن ارتفاع ستون جیوه در فشارسنج میشود و هرچه از زمین فاصله بگیریم، فشار هوا کمتر میشود.
میدان باستیل
میدان باستیل هم یکی دیگر از آثار به جا مانده از دورانهای تاریک فرانسه است و ماجراهای عجیب و غریب زندان باستیل (یا به قول خود فرانسویها باستی) را تداعی میکند. همان زندانی که سمبل نفرت جامعه از قدرت مطلقهٔ حکومت بود و در نهایت کار به جایی رسید که مردم شهر در ۱۷۸۹ مثل موریانه از سر و کولش بالا رفتند و سنگها و آجرهایش را با بیل و کلنگ و دست خالی از جا درآوردند. و اما در محوطهٔ میانی زندان، ستونی پنجاه و یک متری قرار دارد که به ستون ژولییِت Colonne de Juillet معروف است. امروز تندیس طلاکاری شدهٔ بالای ستون به عنوان پَریِ آزادی Génie de la Liberté شناخته میشود و یادگاری از سرنگونی چارلز دهم و به قدرت رسیدن لویی فلیپ معروف است. یکی دیگر از آثار موجود در صحن زندان باستیل، ساختمان اپرای باستیل است که در سال ۱۹۸۹ توسط میتِران، رئیس جمهور وقت فرانسه، افتتاح شده و با ظرفیت نزدیک به سه هزار صندلی، یکی از بهترین سالنهای موسیقی و تئاتر جهان از لحاظ استانداردهای صوتی و آکوستیکی است. در ضمن فراموش نکنیم که خیابانها و محلهٔ اطراف این بنا، جزو پاتوقهای ایدهآل گردشگری در پاریس بوده و بوتیکها و فروشگاههای جالب و کافههای دنج بسیاری دارد.
کاخ رویال
کاخ رویال یا Palais-Royal هم یکی دیگر از بیشمار کاخها و جاذبه های گردشگری پاریس است. این مکان درست در مقابل موزهٔ لوور قرار گرفته و گردشگرانی را که از هیاهوی منطقهٔ ۱ پاریس به تنگ آمدهاند، برای ساعاتی از ترافیک و سر و صدا دور میکند. در واقع با ورود به محوطهٔ کاخ رویال، احساس ورود به یک باغ مخفی به افراد دست میدهد و لحظاتی احساس میکنند از دروازهای پنهان گذشته و قدم به بُعد دیگری گذاشتهاند. این کاخ زیبا، در واقع به عنوان اقامتگاه کاردینال ریشُلییُو در ۱۶۳۳ ساخته شده و نشان از این دارد که آقای کاردینال، بسیار خوشسلیقه تشریف داشتهاند. ایشان پیش از ترک دنیا، کاخ را به خاندان سلطنتی اهدا میکنند و بدین ترتیب پَلِس رویال، تبدیل به خانهٔ کودکی لویی چهاردهم میشود.
این کاخ مظهر معماری کلاسیک فرانسوی بوده و ۶۰ عدد آلاچیق، اطراف حیاط کاخ یا به عبارت دقیقتر، باغ دردندشت کاخ را دوره کردهاند. امروز ساختمانهای پَلِس رویال با راهروهای مسقف و ستوندار به هم متصل شدهاند و تعدادی بوتیک شیک و کافهٔ دنج و دو رستوران معروف هم در این راهروها جا خوش کردهاند. علاوه بر اینها، پلس رویال دو تئاتر بزرگ هم دارد و روی هم رفته، جای فوقالعادهای برای پیاده روی و تفنن است.
هتل ناسیونال
بنای عظیم الجثهٔ هتل ناسیونال دِز اَنْوَلید Hôtel National des Invalides توسط پادشاه لویی چهاردهم و برای اسکان و رسیدگی به سربازان آسیبدیده و معلول در جنگ ساخته شد. جالب اینجاست که این هتل شکوهمند، هنوز هم کاربری سابقش را حفظ کرده و به لطف بیمارستان مجهزی که داخلش قرار دارد، به کهنهسواران و سربازان آسیبدیده، خدمات پزشکی و بازپروری ارائه میکند. این بنای زیبای قرن هفدهمی که ساختش از ۱۶۷۱ تا ۱۶۷۶ به طول انجامیده، علاوه بر بیمارستان، سه موزه و دو کلیسا هم در خود جای داده است. یکی از این موزهها، موزهٔ ارتش یا Musée de l’Armée در ۱۷۹۴ افتتاح شده و کلکسیون بینهایتی از سلاحها و تجهیزات و ادوات جنگی کشورهای مختلف را به نمایش گذاشته است. به علاوه، نقشههای جنگی و دستنوشتههایی از ناپلئون و سایر ژنرالها و فرماندههان معروف و کلی از آثار به جا مانده از دوران جنگهای صلیبی، در این موزه پیدا میشوند.
موزهٔ دیگر، موزه فرمان آزادی یا Musée de l’Ordre de la Libération نام داشته و به احترام سربازان فرانسوی جنگ جهانی دوم برپا شده و با گشت و گذار در آن، ماجراهای بسیاری از حال و هوای آن روزگاران فرانسه دستگیر بازدیدکنندگان میشود. موزهٔ سوم یعنی Musée des Plans-Reliefs یا موزهٔ نقشهها، به طور خاص به نقشهٔ شهرها و استحکامات فرانسه در دوران گذشته اختصاص دارد و کیفیت و جزئیات به کار رفته در طرحها و نقشههایش حیرت انگیز است. در واقع، اینها همان نقشههایی هستند که وزیرت جنگ لویی چهاردهم و وزرای آینده، از آنها برای چیدمان ارتش و سر و سامان دادن به استراتژیهای جنگی استفاده میکردهاند.
پُمپیدُ سنتر
کسانی که به هنرهای مدرن علاقمندند، به هیچ عنوان نباید از این مجموعهٔ غولپیکر و فوقالعاده دیدنی غافل شوند. پمپیدو سنتر جزو آثار تاریخی شهر نیست اما بدون تردید، یکی از جذابترین جاذبه های گردشگری پاریس است که با ساختمان فوقالعاده جالب و معماری عجیبش، در حوالی قلعهٔ جورج پمپیدو و ایستگاه متروی Rambuteau خودنمایی میکند. در داخل این مجموعهٔ بزرگ، موزهٔ ملی هنرهای مدرن پاریس قرار گرفته که با بیش از صد هزار قطعه و اثر هنری از سالهای ابتدای قرن بیستم تا به امروز، هر بازدیدکنندگان را تا ساعتها مشغول میکند. از نقاشیهای پست امپرسیونیست و آثار بزرگانی چون ماتیس و دُران گرفته تا آثار کوبیسم پیکاسو و جرج براک و فرناند لِژه، موزه هنرهای مدرن، گنجینهای از سالهای نه چندان دور تمدن بشری است و بازدید از آن به همگان (حتی اگر خودشان را اهل هنر نمیدانند) توصیه میشود. این موزه از اتاقها و غرفههای بیشماری تشکیل شده که هر کدامشان بر اساس یک تِم یا موضوع یا دورهٔ هنری خاص چیدمان شدهاند و قدم زدن در آنها، درست مثل غوطه خوردن در تاریخ هنر معاصر است.
این مرکز به کافه و رستوران و کتابفروشی و گیفت شاپ و باقی مخلفات لازم برای یک مرکز فرهنگی و تفریحی کامل مجهز بوده و با رفتن به تراسهای طبقات بالا، چشمانداز فوقالعادهای از پاریس در دیدرس قرار میگیرد.
میدان وُندُم
وندم یکی دیگر از بناهای باشکوه دوران باروک پاریس است که توسط معمار افسانهای فرانسه، ژول آردوا مونسار و در زمان پادشاهی لویی چهاردهم ساخته شده است. البته Place Vendôme نخستین اسم این میدان نبوده و خاندان سلطنتی برای کاربری این منطقه، خیالات دیگری داشته است. منتها مشکلات مالی باعث میشود که پادشاه این زمین را به یک سری از اشراف و شهروندان ثروتمند پاریسی بفروشد و خانههای زیبای دور میدان که امروز هم برپا هستند، توسط همین مالکین جدید ساخته شوند. گردشگرانی که هوس خرید یا تماشای جواهرات و زینتآلات به سرشان میزند، به گالریها و جواهرفروشیهای اطراف وندم مراجعه میکند و ساختمال هتل ریتز Ritz Hotel هم در همین حوالی قرار دارد.
چیزی که این ساختمان را از یک هتل عادی به یک مکان برجسته و سرشناس تبدیل کرده، رفت و آمد مشاهیری چون ارنست همینگوی و اسکات فیتزجرالد بوده است.
البته بماند که طراح لباس سنتشکن فرانسوی، یعنی کوکو شنل، ۳۴ سال از عمرش را در این هتل زندگی کرده و هتل ریتز هم یکی از سوئیتهایش را به مکان یادبودی برای کوکو شنل اختصاص داده است. در میانهٔ میدان وندم، یک ستون چهل و دو متری و خوشتراش خودنمایی میکند که ساختش از ۱۸۰۶ چهار سال طول کشیده و در واقع، با تندیس تخریبشدهٔ لویی چهاردهم جایگزین شده است. این ستون که از آن با نام Colonne de la Grande Armée یا ستون ارتش بزرگ یاد میشود، یادبودی از فتوحات و نبردهای پیروزمندانهٔ ناپلئون بناپارت در سالهای ابتدایی قرن نوزدهم است.
میدان وُژ
پلاس دِ وُژ Place des Vosges در قلب یکی از محلههای اعیاننشین و زیبای پاریس به اسم ماره Marais قرار گرفته و اینطور که پیداست، طراحی زیبا و مینیمالش، بعدها الگویی برای ساخت دو میدان معروف دیگر پاریس، یعنی کُنکورد و وُندُم بوده است. کلنگ ساخت این میدان در ۱۶۰۵ به زمین خورده و تکمیلش هفت سال زمان برده و اطرافش را خانههای زیبا و ساده به سبک رنسانسی با سقفهای شیبدار و سفالی دوره کردهاند. اینجا پاتوقی برای اشراف و ثروتمندان قرن هفده بوده و جشنها و عروسیها و مراسمشان را میزبانی میکرده و در نوع خودش، یک تالار روباز و درندشت بوده است. البته در این میدان، همیشه هم جشن و شادی نبوده و در آن زمان که آدمیزاد عادات و روحیات متفاوتی داشته، میدان وُژ محل رفع خصومتهای شخصی و برگزاری مراسم دوئل با اسلحه بوده است!
خود محلهٔ ماره هم یکی از محلات تاریخی فرانسه است و دست کمی از جاذبه های گردشگری پاریس ندارد. موزهٔ معروف Musée National Picasso-Paris و هتل قدیمی Hôtel Salé در این محله قرار دارند و اتمسفر جالب و خانههای چشمنوازش، خوراک قدم زدن و عکس گرفتن است. یکی دیگر از نقاط برجستهٔ این حوالی، موزهٔ هنری و تاریخی جامعهٔ یهودیان پاریس است که آثارش قدمتی دو هزار ساله دارند و از هنرمندان یهودی سرشناسی مثل مودیلیانی و شاگال آثاری را به نمایش گذاشته است.
پانتئون
این بنای شکوهمند قرن هجدهمی، همانطور که در مطلب راهنمای سفر و زندگی در پاریس اشاره کردیم، پاسخی به جاه طلبی فرهنگی-هنری یا به قولی چشم و هم چشمی لویی پانزدهم، در برابر دو کلیسای مشهور بازیلیکا و سن پل بوده است. معمار پانتئون یعنی ژاک ژرمن سوفلُو، توانسته با گریزی هوشمندانه از سبک معماری پرطمطراق و مجلل فرانسوی در قرن هجدهم موسوم به سبک روکوکو فاصله بگیرد و پانتئون را با ظاهری سادهتر و باوقارتر، به شیوهای موسوم به معماری نئو کلاسیک طراحی کند. این بنای برجسته، آرامگاه ابدی تعدادی از برجستهترین مشاهیر فرانسه است و بزرگانی چون رنه دکارت و ژان ژاک روسو و ویکتور هوگو و الکساندر دوما و آندره مالرو بوده و کمی بعدتر و در اواسط دههٔ نود، آرامگاه چند تن از مشاهیر زن فرانسه مثل ماری کوری و ژرمن تیلیون و ژِنهوییِوْ دُگل آنتونیو هم، به پانتئون منتقل شدهاند. بلیت ورودی پانتئون حدود ۱۱ یورو است و کسانی که در بازهٔ آوریل تا اکتبر به پاریس میروند، میتوانند با پرداخت هزینهٔ بیشتر، روی گنبد پانتئون بروند و از فراز آن، موزهٔ لوور و برج ایفل و کلیسای نوتردام و تمام پاریس را نظاره کنند.
کلیسای قلب مقدس
کلیسای سنگی سَکره کِر Sacré-Coeur یا قلب مقدس، یکی از زیباترین و کاریزماتیکترین جاذبههای گردشگری پاریس است. بنایی که تلفیق دو سبک معماری رُمانِسک و بیزانتین را به غایت کمال رسانده و اتمسفر و موزائیکهای رنگارنگ و تزئینات خیرهکنندهٔ داخلش، کاملاً برازندهٔ نمای با شکوهش هستند. داستان ساخت این کلیسای عظیم، به دوران تیرهای در تاریخ فرانسه و بعد از نبرد سهمگین و ششماههٔ Franco-Prussian War بین امپراتوری دوم فرانسه و کنفدراسیون آلمان شمالی در ۱۸۷۰ بر میگردد. نبردی که دشمنی دیرینهٔ دو کشور را به همراه داشت و منجر به ساخت کلیسای Sacré-Coeur به عنوانی سمبلی از امید بر بام پاریس و بر فراز تپهای در بلندترین نقطهٔ شهر شد. از تراس کلیسا، مناظر بدیعی از پاریس قابل رویت است و آنهایی که با ارتفاع مشکلی ندارند، میتوانند از برجهای برافراشتهاش بالا رفته و شهر را از چشماندازی منحصربفرد تماشا کنند.
صحن مقابل کلیسا که با دویست پله به ساختمان اصلی میرسد، پاتوق هنرمندان و نوازندگان خیابانی بوده و برای دقایقی استراحت و نفسی تازه کردن مناسب است. خود محلهٔ مُنْمارتر که ساختمان کلیسا را در بر گرفته، در روزگار قدیم، روستایی به همین نام و با حال و هوایی قرون وسطایی و کهنه بوده که امروز به عنوان منطقه هجدهم به مناطق بیست گانهٔ شهر اضافه شده است. و پرسه زدن در خیابانهای سنگفرش و گشتن در بوتیکها و گالریها و کافههای جمع و جور منمارتر هم خالی از لطف نیست.
باغ لوکزامبورگ
گفته میشود که باغ لوکزامبورگ Jardin du Luxembourg معروفترین پارک پاریس بعد از باغهای سلطنتی یا همان باغهای تویلری Tuileries است. ساخت این باغ پهناور به قرن هفدهم و همزمان با ساخت قلعهٔ Palais du Luxembourg برمیگردد و چیزی قریب به ۲۵ هکتار زمین را پوشش داده است. در میانهٔ پارک و درست در برابر تراسهای کاخ، یک آبنمای هشت ضلعی سنگی جا خوش کرده و با ردیفی از گل و گیاه از ساختمان جدا شده و مصداق بارزی از سبک و سیاق معماری کلاسیک فرانسوی است.
در همین حوالی باغ دیگری به سبک باغهای انگلیسی هم هست که منظرهٔ گلهای رز و درختان نارنج و مرکبات و ارکیدههایی فانتزی و کمیابش به غایت چشم نواز است. کاخ لوکزامبورگ و این باغ درندشت، قاعدتاً شهرت تاج محل را ندارند اما همانند آن، ماجرایی از عشق پادشاه به همسرش را روایت میکنند. پادشاه هنری چهارم کاخ را برای همسر ایتالیایی تبارش ماری دِ مدیچی ساخت و فکرش را نمیکرد که صدها سال بعد، خانهٔ همسرش به محل استقرار مجلس فرانسه تبدیل میشود. چند قدم آنطرفتر از آبنمای مقابل کاخ، یک کافه رستوران نُقلی به اسم تراسِ بانو La Terrasse de Madame وجود دارد که انواع ساندویچ و دسرجات و غیره در آن پیدا میشود و زیر درختان پرپشت و انبوه باغ از بازدیدکنندگان پذیرایی میکند.
کافههای مشهور
ما معمولاً و طبق عادت لفظ تراس را برای سکو و مکانی در ارتفاع و بالکنیمانند به کار میبریم. اما فرانسویها رستورانها یا کافههای شیشهای کنار خیابان و پیاده رو را که از ساختمان اصلی بیرون زده و عملاً در وسط پیاده رو یا گذر هستند به عنوان تراس میشناسند. غرض از اشاره به این نکتهٔ کاملاً بدرد نخور اینکه، تجربهٔ افراد از گردشگری در پاریس، بدون کافهگردی و نشستن در یکی از این تراسها و چشیدن قهوه و کروسان داغ در میان هیاهوی شهر، به هیچ عنوان تجربهٔ کاملی نیست. کافههایی که اغلب شهرتشان را بیش از اینکه مدیون منوی خوبشان باشند، مدیون قرار و مدارهای تاریخی و رفت و آمد افراد مشهوری مثل همینگوی و پیکاسو و ژان پل سارتر و آلبرت کامو و دهها هنرمند و متفکر شهیر دیگر هستند (که قاعدتاً با منو یا محیط خوبشان این افراد را جذب کردهاند!).
مثلاً یکی از این پاتوقهای معروف در بولوار سن ژرمن دِ پره در منطقهٔ شش پاریس جا خوش کرده و در آن تا چشم کار میکند، کافه و بوتیک و فروشگاه، کیپ تا کیپ هم قرار گرفتهاند. یکی از معروفترین این کافهها Café de Flore است که گویا پاتوق ژان پل سارتر و سیمون دُ بو ووآر بوده یا آن یکی کافه Les Deux Magots که محل ملاقات دو تن از غولهای شعر و ادب فرانسه مثل آرتور رَمبو و پُل وِرلن و میزبان دیگرانی مثل نویسندهٔ مشهور و آوانگارد ایرلندی جیمز جُیس و یا همینگوی و پیکاسو بوده است.
کلیسای سَن شاپل
تاریخ ساخت سن شاپل Sainte-Chapelle به ۱۲۴۲ و دوران پادشاهی لویی نهم برمیگردد و جزو قدیمیترین جاذبه های گردشگری پاریس محسوب میشود. به لطف آکوستیک صوتی فوقالعادهٔ بنا، سن شاپل عملاً به یک سالن کنسرت مشهور تبدیل شده و مراسم مذهبی مسیحیان یا عشای ربانی یا به قول خودشان مراسم مَس، به ندرت در آن برگزار میشود. اما جدا از اجرای موسیقی توسط هنرمندان مشهور، سن شاپل به اتمسفر عجیب و غریب و شیشههای رنگ و وارنگش معروف است و همیشه به گردشگران توصیه میشود که در ساعات ابتدایی روز و زمانی که آفتاب در آسمان است از آن بازدید کنند تا تلألوی رنگها و بازتابها و رقص پرتوهای نور را در بهترین حالتش ببینند.
این کلیسای زیبا پانزده پنجرهٔ عظیم الجثه دارد که با ششصد متر مربع شیشه پوشانده شدهاند و قریب به هزار حکایت و قصه را از کتاب مقدس به تصویر کشیدهاند. بازدید از کلیسا برای عموم آزاد است و همانطور که اشاره کردیم به ندرت برای مراسم کلیسایی به کار میرود. در واقع روزهایش موزه است و شبها به یک سالن کنسرت تمام عیار تبدیل میشود.
خیابان شانزه لیزه
یکی دیگر از جاذبه های گردشگری پاریس، مشهورترین بولوار جهان یعنی خیابان شانزه لیزه یا به قول خودشان Avenue des Champs-Élysées است. خیابانی برآمده از زمینها و بوتهزارهای بی استفادهٔ اطراف پاریس در قرن هفدهم میلادی که امروز نه تنها در قلب شهر قرار گرفته، بلکه خیابانها و محلات اطرافش تبدیل به گرانقیمتترین زمینهای جهان شدهاند. در این حد که به علاقمندان خرید ملک در فرانسه توصیه میشود، حتیالامکان دور خیابانها و محلات مجاور با شانزه لیزه را خط بکشند. شانزه لیزه از یک طرف به میدان کنکورد و از طرف دیگر به ساختمان شکوهمند طاق نصرت یا Arc de Triomphe میرسد و در اطرافش بیشمار فروشگاه و بوتیک و رستوران و کافه و مراکز خرید قرار دارد.
البته خود پاریسیها معمولاً از شلوغی و ترافیک شانزه لیزه گریزانند و آنرا تلهٔ گردشگران میدانند اما با این وجود، نمیشود تا پاریس رفت و پرسه زدن در مشهورترین خیابان جهان را از قلم انداخت. البته یک روز در هر ماه، که در واقع یکشنبهٔ اول ماه است، شانزه لیزه را به روی ماشینها میبندند و کل خیابان به تصرف پیادهنوردان در میآید و برخی از پاریسیها در گوشهای از آن (یا حتی در وسط خیابان) بساط پیک نیک برپا میکنند. قنادی معروف لادری Maison Ladurée یکی از جاذبههای شیرین شانزه لیزه است که قدمتش با قرن هجدهم برمیگردد و از آن طرف بوتیکهای کارتیه و لویی ویتان و تیفانی با ویترینهای پرزرق و برقشان، گردشگران را هیپنوتیزم میکنند.
کلیسای نوتردام
کلیسای بزرگ نوتردام یا Cathédrale Notre-Dame هم از مشهورترین جاذبه های گردشگری پاریس است که ابهت و زیبایی بینظیر و تاریخ پرفراز و نشیبی که داشته، آنرا به یکی از عجایب اروپا تبدیل کرده است. این سازهٔ تقریبا نهصد ساله در خشکی جزیرهمانندی به نام Île-de-la-Cité و در میانهٔ رود سِن قرار گرفته و کلیسای زیبای سن شاپل که پیشتر معرفی کردیم در همسایگی و به مثابه طفلی در کنار پدربزرگش ایستاده است. این خشکی کوچک یا همان ایل دُ لا سیته، در روزگاران دور، شهری به اسم لوتِسیا Lutetia بوده که توسط رومیها ساخته شده و از قرن شش تا چهاردهم میلادی، حکم اقامتگاه پادشاهان فرانسه را داشته است.
کلنگ ساخت کلیسای نوتردام در ۱۱۶۳ میلادی و به فرمان لویی نهم ملقب به لویی مقدس و اُسخف موریس دُ سولی به زمین خورده و اگر به دنبال یک مرجع و رفرنس واقعی برای درک معماری گاتیک یا هایگاتیک باشیم، هیچ سازهای بهتر از نوتردام زیبایی این سبک معماری را به رخ نکشیده است. البته نمای بیرونی نوتردام، تنها جنبهٔ جذابیتش نیست و اتمسفر و دکوراسیون داخل کلیسا هم در نوع خود بینظیر و خیره کننده است. از تزئینات کندهکاری شده تا شیشههای رنگارنگ و ۲۸ تندیس بدون سر به یاد پادشاهان فرانسه (در زمان انقلاب فرانسه سر تندیسها را کندند!) گرفته تا دربها و ستونها و راهروهای مجلل، کلیسای نوتردام، دریچهای به جهان دیگر است و گردشگری در پاریس بدون بازدید از این سازهٔ عجیب، ناتمام میماند.
موزه لووْر
وقتی از موزهٔ لووْر صحبت میشود، تصویر آن هرم شیشهای معروف و تابلوی مُنالیزا یا به قولی لبخند ژُکند یا به قول همشهریهای داوینچی، لا جوکوندا در اذهان اکثریت مردم تداعی میشود. اما این هرم و آبنماهای اطرافش تنها پیشدرآمدی برای قصر مجلل و موزهٔ اسرارآمیز داخلش هستند. و از آن طرف تابلوی منالیزا با تمام شهرتی که دارد، تنها یکی از آن ۳۸۰ هزار شئ تاریخی و ۳۵ هزار شاهکار هنری داخل موزه است. آثاری که از عهد عتیق تا قرن نوزدهم میلادی را پوشش میدهند و شمهای از دگردیسی تمدن بشری را به نمایش میگذارند. با چند ساعت پرسه زدن در راهروها یا دقیقتر بگوییم هزارتوی لووْر، متوجه میشویم که چرا اینجا، مشهورترین، بزرگترین و پربازدیدترین موزهٔ جهان است. البته اینکه فکر کنیم با چند ساعت گشت و گذار حق مطلب را ادا کردهایم و تمام یا اکثر آثار را دیدهایم خیالی کاملاً خام است. چون این ماجرا، با یک هفته و دو هفته و حتی یک ماه هم امکانپذیر نیست!
در واقع اینطور تخمین زدهاند که اگر برای دیدن هر کدام از آثار، تنها ۳۰ ثانیه و نه بیشتر وقت بگذاریم و این کار را نزدیک به ۱۰۰ روز ادامه دهیم، میتوان ادعا کرد که تمام موزه را دیدهایم! عظمت لووْر در حدی است که حتی تکبر و خودشیفتگی ناپلئون هم حریفش نشد و وقتی سعی کرد نام موزه را از لووْر به موزهٔ ناپلئون تغییر دهد، تغییری در سرنوشت این گنجینهٔ بیهمتا ایجاد نشد.
برج ایفل
و در انتها نوبت به مشهورترین نماد و جاذبه گردشگری پاریس یعنی برج ایفل میرسد. سازهای ده هزار تنی که از هجده هزار قطعه و دو و نیم میلیون پَرچ فلزی تشکیل شده و از ۱۸۸۹ تا به امروز، مثل فانوسی سر به فلک کشیده، بر افق پاریس خودنمایی میکند. این برج ۳۲۴ متری بلندترین سازهٔ پاریس است و احتمالاً تا ابد هم این عنوان را حفظ خواهد کرد. البته تا زمانی که آمریکاییها، ساختمان ۴۳۳ متری امپایر استیت را نساخته بودند، ایفل غیر از پاریس، رکورددار بلندترین سازهٔ جهان هم بود و دریغ از گردش روزگار که امروز، نه امپایر استیت و نه ایفل، هیچکدام در لیست بلندترین برج های جهان هم قرار نمیگیرند. به هر تقدیر، برجی که سالانه ۶ میلیون بازدیدکننده دارد از رقابت بر سر ارتفاع بینیاز است و اگر اسپانیاییها، دست رد به سینهٔ معمارش یعنی گوستاو ایفل نمیزدند، امروز به جای پاریس، در بارسلون بود و یکی از ارکان صنعت توریسم اسپانیا محسوب میشد.
برای رسیدن به نخستین طبقهٔ ایفل، یا باید از آسانسور استفاده کرده و یا زانوی رو فرم و سرحالی داشته باشید و صابون بالا رفتن از ۳۶۰ پله را به تنتان بمالید. در طبقهٔ اول، امکان نشستن در کافه و رستوران و خرید انواع نوشیدنی و سوغاتی مهیاست و محلی تراس مانند هم برای مشاهدهٔ پاریس از ارتفاع ۵۷ متری وجود دارد. آنهایی که مشکلی با ارتفاع ندارند به طبقهٔ دوم در ارتفاع ۱۱۵ متری میروند که از نظر امکانات مثل طبقهٔ اول است و از نظر چشماندازش به پاریس با آن قابل مقایسه نیست. رستوران طبقهٔ دوم با نام Le Jules Verne علاوه بر منظرهٔ بینظیر، یک ستارهٔ میشلن دارد و جزو رستورانهای خیلی خوب پاریس است. و اما کسانی که به ارتفاع صد متری هم رضایت نمیدهند، به طبقهٔ سوم و ارتفاع ۲۷۶ متری میروند و این شهر شگفتانگیز و شلوغ را از بلندترین سکوی برج تماشا میکنند.
امکان پرداخت هزینه خدمات با ارز دیجیتال امکان پذیر است. برای اطلاعات بیشتر با ما تماس بگیرید.